شبی در عالم مستی همین قدر آرزو دارم
که مست از جای برخیزی و بنشینی به دامانم
فروغی بسطامی
•
•
•
فریب دورنماهای آرزو خوردم
ره سراب گرفتم ز تشنگی مردم
دکتر صدارت
•
•
•
به ماه روی تو این آرزو که من دارم
هزار سال اگر بینمت هنوز کم است
بابافغانی شیرازی
•
•
•
آرزو دارد که بیند کشته آن بدخو مرا
وه که خواهد کشت آخر آرزوی او مرا
•
•
•
کی ؟ من ؟
آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان
نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی
رهی معیری
•
•
•
اینکه هر سو می کشم با خود نه پنداری تن است
گور گردان است و در او آرزوهای من است
سیمین بهبهانی
چنان بدیدن روی تو آرزومندم / که گر بدادن جان ممکن است خرسندم
.
.
.
یاد ایامی که مرغ آرزو بر بساط ابرها پر می گرفت
.
.
.
آرزوی قشنگی ست ، داشتن ردپای تو کنار ردپای من
بر دشت سپید پوشیده شده از برف
هنوز اما نه برف آمده و نه تو
.
.
.
ای کاش دلم پنجره ای دیگر داشت
ای کاش خدا فقط شقایق می کاشت
ای کاش یکی می آمد و غم ها را
از قلب اهالی زمین بر میداشت
.
.
.
به یادت آرزو کردم که چشمانت اگر تر شد
به شوق آرزو باشد نه تکرار غم دیروز