درد من این است
همنشینی با معرفت پندارانی که هنوز معنای معرفت را نمی دانند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خاکستر جسم مرا ای دوست
به دریای معرفت بپاش
شاید در این دریای بیکران
خاکسترهای جسم مرا گران بخرند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
با سینه دوست حقه بازی نکنیم
درگیر محبت مجازی نکنیم
تا معرفت عشق نداریم هنوز
با این سخن عزیز بازی نکنیم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
رسم مرغان مهاجر تا کی؟
کوچ بی رغبت پاییزو بهاران تا کی؟
هیج دانی عشق آدمیست معرفت
ای حیله گران عشق های آرام تا کی؟؟