فلسفه ی تنهایی را هرچقدر هم خوب ببافند
بی قواره بر تن آدم زار می زند …
.
.
.
تنها که باشی
نه دلت دستمالی میشود
و نه خیالت انحصاری . . .
.
.
.
میخواهم همه بدانند این آدم ها که به خیال خود با من اند
خود مفهوم تنهایی من هستند !
.
.
.
گاهی آدمهای تنها خیلی خوش شانس هستند
چون کسی رو ندارن که از دست بدن !
.
.
.
دلم بایگانی رؤیاهای شکسته ای ست
که در حسرتت خاک می خورند
چه اشتباه مهیبی !
آنجا که سرنوشت عشق را به دلم پیوست کرد
و مرا در پوشۀ تنهائی گذاشت !
این روزها زیادى ساکــت شده ام
نمى دانم چــرا حرف هایم به جای گلـــو
از چشـــم هایم بیرون مى آیند …
.
.
.
سکـــوتتو بشکن ، خیلى دلـــم خونـه
بزار دوبـاره صــدات بپیــچه تو خونه
من از سکــوت تو این خونه بى زارم
صـدام بزن خیلى صداتو دوس دارم
.
.
.
این روزها…
من خداى سکــــــوت شده ام
خفــقان گرفته ام تا آرامــش اهالى دنــیا خـط خـطى نشود…
.
.
.
آرام تر سکـــــوت کن …
صداى بى تفاوتى هایت آزارم مى دهــــد
.
.
.
دلــم یک آلزایـمر خفیــف مى خواهد
آن قــدر که یــادم نرود
به نفعم است که به چند زبــان زنده ى دنیا سکــوت کنم
درویش کوچه های تنهاییم
کاسه گدایی مراسکه ی نگاه توکافیست
.
.
.
بوی دلتنگی می دهم
حتی بهار هم پیله ی تنهایی ام را به روی پروانه هایش نمی گشاید
.
.
.
تنهایی استخوان سوز است
حتی در عاشقانه ترین ساعت هایش …
.
.
.
شب من پنجره ای بی فردا
روز من قصه ی تنهایی ما
مانده بر خاک و اسیر ساحل
ماهی ام ماهی دور از دریا
دیگر برای داشتن کسی سماجت نمی کنم پرنده ای که مال من نیست قفس هم برایش بسازم باز میرود....
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ماها نیازی به تعبیر خواب نداریم یا ترس هایمان را خواب میبینیم یا نداشته هایمان را!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نقش درخت خشک را بازی میکنم!نمیدانم چشم انتظار بهار باشم یا هیزم شکن؟!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بغض داری؟آروم نیستی؟دلت براش تنگ شده؟حوصله هیچ کسیونداری؟حالا یادت لحظه ای بیفت کهـ اون همهـ بی قراری های تو رو دید اما چشماشو بست و رفت....
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خدایا کلی بارون فرستادی...تا لکه ها رو از دلم بشویی...من که گفتم...لکه نیست...زخمه!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خدا قسمت داشتنش را از من گرفت...گمانم کسی بیشتر از من دعا کرده بود...
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سوختن قصه ی شمع است ولی قسمت ماست / شاید این قصه ی تنهایی ما کار خداست
آنقدر سوخته ام با همه بی تقصیری / که جهنم نگزارد به تنم تاثیری