اس ام اس جدید-ساحل خنده-جدیدترین اس ام اس-اس ام اس-اس ام اس عاشقانه-اس ام اس خنده دار-اس پ نه پ

اس ام اس جدید-ساحل خنده-جدیدترین اس ام اس-اس ام اس-اس ام اس عاشقانه-اس ام اس خنده دار-اس پ نه پ

اس ام اس جدید-ساحل خنده-جدیدترین اس ام اس-اس ام اس-اس ام اس عاشقانه-اس ام اس خنده دار-اس پ نه پ

اس ام اس جدید-ساحل خنده-جدیدترین اس ام اس-اس ام اس-اس ام اس عاشقانه-اس ام اس خنده دار-اس پ نه پ

سالگرد ازدواج

    

sahelkhande.blogsky.com

زن نصف شب از خواب بیدار می‌‌شود و می‌‌بیند که شوهرش در رختخواب نیست، به دنبال او به طبقه ی پایین می‌‌رود،و شوهرش در آشپزخانه نشست بود در حالی‌ که یک فنجان قهوه هم روبرویش بود . در حالی‌ که به دیوار زل زده بود در فکری عمیق فرو رفته بود…
زن او را دید که اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و قهوه‌اش را می‌‌نوشید,زن در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد آرام زمزمه کرد : “چی‌ شده عزیزم؟ چرا این موقع شب اینجا نشستی؟”شوهرش نگاهش را از قهوه‌اش بر می‌‌دارد و میگوید: هیچی‌ فقط اون موقع هارو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات می‌‌کردیم، یادته؟
زن که حسابی‌ تحت تاثیر احساسات شوهرش قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد ا گفت: “آره یادمه…”
شوهرش به سختی‌ گفت:

_ یادته که پدرت ما رو وقتی‌ که رو صندلی عقب ماشین بودیم پیدا کرد؟


_آره یادمه (در حالی‌ که بر روی صندلی‌ کنار شوهرش نشست…)
_یادته وقتی‌ پدرت تفنگ رو به سمت من نشون گرفته بود و گفت که یا با دختر من ازدواج میکنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان ؟!
_آره اونم یادمه…
مرد آهی می‌‌کشد و می‌‌گوید: اگه رفته بودم زندان الان آزاد شده بودم…!!

مطالب مرتبط:

داستان آموزنده قضاوت و دزدی/داره میره...(داستان عاشقانه)/داستان بسیار زیبای عاشقانه/فقر و نداری/داستان کوتاه کلوچه../امید به زندگی/دزد با انصاف/سیب/داستان خواندنی/تغییر دنیا/راز زندگی/رفاقت/بازمانده/میمون و کلاه فروش/مادر زن/انعکاس زندگی/داستان عاشقانه/دعای خیر پدر/پیرمرد بدهکار و دخترش
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد