شب یلدا شب بزم و سرور است / شبی طولانی و غمها بدور است
شباهنگام تا وقت سحرگاه / بساط خنده و شادی چه جوراست
.
.
.
یلدا، مجالى است براى تکرار هر آنچه روزگارى، سرمشق خوبى هایمان بوده اند
و امروز بر روى طاقچه عادت هایمان غبار مى گیرند.
.
.
.
شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر
زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر
شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق
رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق
شب یلدایتان پرستاره و پرخاطره باد
.
.
.
شب یلداست
دلم در خواب پروانه شدن بود
ولی افسوس
دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت و من نالان
کنار سفره ای از عشق خالی …
شب ی مایوس و سرگردان دارم امشب
فروردین:
همان شخصی که دیروز سر راه شما ایستاده و مانع شما بود، ممکن است امروز مانند بهترین حامیشما عمل کند. انرژی تان را در سعی برای فهمیدن اینکه ماجرا چیست تلف نکنید. فقط حمایتی را که در گامهای پیش رویتان لازم خواهید داشت، از کسی که به شما میرساند قبول کنید. این عمر شماست، سعی کنید جنبههای درک و شناخت خود را تقویت کنید.
به یمن آمدن فرشته کوچکتان به زمین با آسمانی ترین آرزوها
برای پر خیر و برکت بودن قدمهای کوچکش و روح بخشیدن به زندگیتان تبریک مرا پذیرا باشید
.
.
.
شکفتن نوگل زیبایتان در دشتی از یاسهای مهربانی با نجوی سیمین آبشاران تهنیت باد
با آرزوی روشن ترین فرداها برای وجود نازنیش
.
.
.
باز کن پنجره ها را که نسیم، روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرند
و بهار، روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است
قدم نو رسیده مبارک
چه حسی بود در قلبم شبیه کوچه برفی
به راه کوچه ی برفی تو را از خود جدا کردم
نفهمیدم که می میرم نباشی مثل پروانه
تو را من در ته این کوچه ی برفی رها کردم
.
.
.
دوست دارم برگردم اون دوران که بابام بیدارم میکرد و میگفت : پاشو ببین چه برفی اومده …
.
.
.
فصل که رخت عوض می کند دوباره عاشقت می شوم …
گیرم زمستان باشد و من آهسته روی پیاده روی یخزده راه بروم !
عشق تو همین شال پشمی است که نفسم را گرم می کند !
.
.
.
بر لبم نام تو را می برم تا برف مثل قند در دل زمستان آب شود …
اورییمله باجارمرام او گزلره ویریلمیشام
لیل سو کیمی آخیب گلیب چاتیب سنده دورولمشام
آتما منی زمان چاشیب بو دونیادان یورولمیشام
.
.
.
یاغیش یاغیر داشلارا
دیین اوچان گوشلارا
آپارسین بیزدن سلام
وفالی یولداشلارا
.
.
.
عزیزیم آشا آشا
سو گلیر داشا داشا
بیر جانم وار ثروتیم
اودا قربان داداشا
.
.
.
داغدا پائیز اولاندا
ساری سنبل سولاندا
یارا ائلچی گوندررم
اون بئش یاشی دولاندا
در آسانسورو باز کرده کوبونده تو سر من از درد
اشکم در اومده
می گه آخی دردت اومد؟
پ نه پ دیدم شب جمعه اس به یاد رفتگانمون افتادم یه دیده ای تر کردم
می خواستم به یکی از دوستام زنگ بزنم شمارشو
یادم نمی اومد
به گوشی نیگا می کردم شاید یادم بیاد
بعد خواهرم اومده می گه می خوای زنگ بزنی؟
پ نه پ احساسی که بهش دارم یه حسه فوق العادست
رفتم در خونه رفیقم
از پشت آیفون می گه تنهایی دادا؟
پ ن پ خونه محاصره ست بهتره مقاومت نکنی
با دوستم سه ساعت تو صف نونوایی وایساده بودیم
صف ۴۰ متری نوبتم شده
یارو می گه پسر جون تو هم نون می خوای ؟
د نه د تا الان قطار بازی می کردیم ما واگن آخرم بودیم
ادامه مطلب ...
در آرزوهایت مرا جا کن چون من در
زیباترین دعاهایم تو را یاد کردم
*****************sahelkhande .blogsky.com*******************
مثل هیزم های مصنوعی شومینه میسوزم
و پایانی ندارم. درد یعنی این...
*****************sahelkhande .blogsky.com*******************
خود را نرنجان آنکه بودنت را قدر ندانست لایق
حضور در فکرت هم نیست
*****************sahelkhande .blogsky.com*******************
کلماتم بازیچه من و تو شده اند!من برای تو مینویسم
تو برای او میخوانی....
*****************sahelkhande .blogsky.com*******************
امروز خاطراتت را سوزاندم اما بوی خوش هیزمش
بیقرارم کرد دلتنگت شدم