کاش باران بگیرد . . .
کاش باران بگیرد و شیشه بخار کند
و من همه ی دلتنگیهایم را رویش ” ها ” کنم و
با گوشه ی آستینم همه را یکباره پاک کنم . . .
و خلاص . . .
.
.
.
باز باران میبارد و همه جا خیس است ، چشمان خیسم را کجا آویزان کنم ؟
.
.
.
من از تمام آسمان باران میخواهم, و از تمام تو ، یک دست ! که قفل شود در دست من . . .
.
.
.
کاش وقتی آسمان بارانی است ، چشم را با اشک باران تر کنیم
کاش وقتی که تنها میشویم ، لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم . . .
.
.
.
میدانم که می مانی و از قلبم بیرون نمیروی
پس لااقل باران را بهانه کن ، دارد باران می آید . . .
.
.
.
مثل باران های بی اجازه وقت و بی وقت در هوایم پراکنده ای و من بی هوا ناگهان خیسم از تو . . .
.
.
.
گلوی من
ابری ترین تکه ی آسمان است
اما به من بگو
باران چرا همیشه از چشم های تو آغاز می شود ؟
.
.
.
عشق می بارد
بیا بدویم در باران
تو تا ته کوچه های دلم و من تا زیر رنگین کمان چشمانت !
.
.
.
بغض هایم را به آسمان ، سپرده ام
خدا به خیر کند باران امشب را . . . !
.
.
.
خدایا می شود باران ببارد ؟
این بغض به تنهایی از گلویم پایین نمی رود !
.
.
.
ترنم باران را نصار چشمانت میکنم نازنینم
تا شبنمی شود بر سرخی گونه هایت
و داغی بوسه ام را به پیشانی ات به یادگار میگذارم و دست نوازشم را
به موهایت هدیه میکنم ، که تا عمر داری مرا از خاطر نبری . . .
.
.
.
وقتی باران می بارد با همین قلب عاشق ، بدون هیچ چتر و سرپناهی در زیر آن قدم میزنم.
وقتی باران می بارد یاد و خاطرات در کنار تو بودن در دلم زنده می شود .
باران را دوست دارم زیرا تو را در آن لحظه حس میکنم .
عاشق بارانم ، زیرا عاشق قلب مهربان تو هستم .
.
.
.
باران بهانه ی آسمان است وقتی دلش برای تو تنگ می شود !
.
.
.
پنجره ی باران خورده ات را باز کن
چند سطر پس از باران
چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده
دلم برایت تنگ است
.
.
.
نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد
ولی باران نمیدانند که من دریایی از دردم
به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریم . . .
مطالب مرتبط: