آن چنان صبورانه عاشقت شدم
و زیر درگاه خانهات،
به انتظار گردش چشمانت نشستهام
که نسیم هم حسودی میکند!
پیدا که میشوی
سرانگشتانم مست میشوند
سبز میشوند
می دانی . . ؟
آدم های ِ ساده . . .
ساده هم عاشق می شوند . . .
ساده صبوری می کنند . . .
ساده عشق می وَرزَند . . .
بوی عیدی ، بوی تو
بوی کاغذ رنگی
بوی تند تپش قلب من از دیدن تو
بوی عطر با تو رفتن توی یک خونه ی نو
به اینا حواسمو جمع می کنم
با اینا عشقمو محکم می کنم
شدت اومدنت تو فکر من
وحشت از رفتن تو
خسته ام ...!
خسته نبودنت ...!
خسته از روزهایی که بی تو شب میشود
و شبهایی که ،
باز هم بی تو میگذرد...
دلم تنگ شده...
دلتنگم...
دلتنگ بازی در حیاط خانه پدر بزرگ
دلتنگ بوی آتش بازی دزدکی
خط و نشانهای مادر...چشم غره پدر
دلتنگ بوی برگه امتحانی و پاک کن عطری
دندان شیری هما...
آبگوشت لذیذ امین و اکرم
پیراشکی دکه مدرسه...
سرودهای سر صف
همیشه زخم شدنهای سر زانو...
فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ، بس که حالم گرفته است
چشمانم غرق در اشکهایم شده ….
دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ….
همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد…
انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ، انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم…این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم، کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ….
ادامه مطلب ...
کمی تا قسمتی ابریست چشمان تو انگاری
سوارانی که در راهند میگویند می باری
تو را چون لحظه های آفتابی دوستت دارم
مبادا شعله هایم را به دست باد بسپاری
مبادا بعد از آن دیدارهای خیس و رویایی