به خدا بگو خط و نشان دوزخش را برایم نکشد
جهنم تر از نبودنت جایی را سراغ ندارم
•
•
•
می نویسم از تو ای زیبای من
می سرایم از تو ای رویای من
ای نگاهت سبزتر از سبزه زار
می نویسم بی قرارم بی قرار
•
•
•
خوش به حال خدا که “لحظه به لحظه” با توست
و “من” همیشه درباره ی “تو” با “او” حرف میزنم
•
•
•
هیچ پلی مرا با این همه فاصله به چشمان تو پیوند نمی زند
می دانم هر چه من بیشتر جلو می آیم
رانش چشم های تو فاصله را بیشتر می کند
•
•
•
بــی شــــک جهــــان را بـــه عشــــق کســی آفـــریـــده اند
چـــون مـــن کـــه آفـــریـــده ام از عشـــــق جهـــانی بـــرای تـــــو
فروردین:
حس تازه ای از آزادی در هوا جریان دارد و شما را قلقلک میدهد که بادبادک تان را در هوا رها کنید! اینک زمان آن رسیده که تصمیم بگیرید که بادبادک تان را نگه دارید و پروازش ندهید یا اینکه نه، آن را آزاد کنید. در پایان روز میفهمید که بالاخره بادبادک تان به هوا خواهد رفت یا نه. نگران این نباشید که دیگران راجع به شما چه فکری میکنند. شما به بهترین نحو ممکن تلاش تان را بکنید و ببینید که به کجا میرسید.
ادامه مطلب ...
ﺑﻪ ﺗﻮ ﺳﻮﮔﻨﺪ ، ﺑﻪ ﺭﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺮﺥ
ﻭ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻋﺸﻖ ﻓﻨﺎ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺁﻧﭽﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺗﻮﯾﯽ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺁﻏﺎﺯ من و ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﻨﯽ
.
.
.
نه روز و نه شب ، تنها شمارش نفس های تـــو ، عمر من است !
.
.
.
مثل باران های بی اجازه وقت و بی وقت در هوایم پراکنده است و من بی هوا ناگهان خیسم از او !
.
.
.
تکثیر ﺗﻮ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪگیم ﯾﻌﻨﯽ ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ نمی ﺷﻮﺩ !
.
.
.
سکسکه ام گرفته بود
گفتم مرا بترسان ؛ دستم را رها کرد
نفسم بند آمد …
عـادت کـــرده ام کــــﮧ تــنـهــا با خــودم باشـــم
دوســتــے میــگـفت عـیــب تــنـهـایــے ایــن اســت کـــﮧعـادت مــیـکـنــے ...
خــودت تـصــمـیـمــے مـے گیرے
تــنـها بـــﮧ خــیـابان مــے روے، . .و بـــﮧ تــنـهـایــے قـدم میزنـے . . .
پــشـت مــیـز کــافـے شــاپ تــنـهـایــے مـے نشینـےو آدمــهـا را نــگاه میــکنے ، . .
ولــی مــن بـــﮧ خـاطر هــمـیــن حـــــــس دوســـتـش دارم
ادامه مطلب ...
فلسفه ی تنهایی را هرچقدر هم خوب ببافند
بی قواره بر تن آدم زار می زند …
.
.
.
تنها که باشی
نه دلت دستمالی میشود
و نه خیالت انحصاری . . .
.
.
.
میخواهم همه بدانند این آدم ها که به خیال خود با من اند
خود مفهوم تنهایی من هستند !
.
.
.
گاهی آدمهای تنها خیلی خوش شانس هستند
چون کسی رو ندارن که از دست بدن !
.
.
.
دلم بایگانی رؤیاهای شکسته ای ست
که در حسرتت خاک می خورند
چه اشتباه مهیبی !
آنجا که سرنوشت عشق را به دلم پیوست کرد
و مرا در پوشۀ تنهائی گذاشت !
شبیه برگ پاییزی پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق که می بندد به زنجیرم
.
.
.
همیشه از همان ابتدای آشنایی مان در هراس چنین روزی بودم
و کابوس خداحافظی را میدیدم اکنون
شد آنچه نباید می شد
خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ
.
.
.
فکر می کردم آنقدر از نگاهم بیزار شده ای که دور دور رفته ای
اما دور شده بودی تا پا به پا شدنت را نبینم و اشک های خداحافظی را !
.
.
.
تو که می دانستی با چه اشتیاقی خودم را قسمت می کنم
پس چرا زودتر از تکه تکه شدنم جوابم نکردی
برای خداحافظی خیلی دیر بود خیلی !
پروردگارا برده و بنده توام
برده فرمانبردار تا هستم …
.
.
.
پروردگارا نظر کن بر تمام بندگانت
چه ارباب و چه رعیت
که همه محتاج توجه توایم
.
.
.
پروردگارا عشق ده تمام مخلوقاتت را
که لذتی بالاتر از دوست داشتن و دوست داشته شدن نیست
.
.
.
پروردگارا
می دانم که باید با تو بگویم و همه چیز را از تو بخواهم
می دانم که می توانم با اراده ای که تو به آدمی عطا کرده ای
از دریای عظیم فراوانی ها و نعمات به آنچه آرزویش را دارم برسم
یاری ام کن