کمی بر من بتاب …
روزهای سردیست و دوست داشتنت دارد در من یخ می زند
•
•
•
میدانم دیگر برای من نیستی
اما دلی که با تو باشد این حرف ها را نمی فهمد
•
•
•
گاهی اونقدر خسته می شویم
که خستگیمون در نمیشه درد می شه
•
•
•
این روزها خیلی چیزها دست من نیست
مثل دست هایت !
•
•
•
گاهی هم باید چشم ها را بست
تا او که نیست شاید بیاید در خواب
•
•
•
آنجا نشسته ای و لبخند میزنی اما دستی تکان نمی دهی
ای کاش آن قاب ، قاب پنجره بود
•
•
•
تلخی قصه اونجاست
که وقتی دلم سوخت دلش خنک شد
•
•
•
به فالگیر بگو خط عمرِ من کف دست هایم نیست …
رد پاهای او را نگاه کند
•
•
•
روزها یکی پس از دیگری می گذرند
و من هنوز منتظر فردا هستم تا تو بیایی
•
•
•
نبودنت چه فصلی از سال است که
هم روزها و هم شب ها اینقدر طولانی شده اند ؟
•
•
•
سخته به جایی برسی که
دیگه نه هیچ اومدنی آرومت کنه و نه هیچ رفتنی نابودت
•
•
•
سخت است فراموش کردن کسی که
با او همه چیز و همه کس را فراموش می کردم
•
•
•
زندگی نوشتن ندارد
وقتی تمام روزهای خدا من دارد ولی تو ندارد
•
•
•
دیریست اسیرم
اسیر انتظار
اسیر دلواپسی
اسیر هر آنچه مرا به یاد تو می اندازد
مطالب مرتبط: