گـاهـی بـرای او
چـیـزهـایـی مـی نـویـسـی
بـعـد پـاک مـی کـنـی . .
پـاک مـی کـنـی . . .
او هـیـچ یـک از حـرف هـای تـو را
نـمی خـوانـد
امـا تـو
تـمـام حـرف هـایـت را گـفـتـه ای . . .
.
.
.
روزهــــــــایـــم عــجیــبـــــــ دلـــگیــــــــرنــد
مــثــــل آن جــمــعــــه ای کــــه تــبــــــــ دارد
بـــــادل مـــــــن کـــمـــی مــــدارا کـــن …
بــــه خــــدا قلــــــــبــــــــــ هـــم عـصـبـــــ دارد !
.
.
.
حـالا کـه میـخـواهـی بـروی
لطفــا قـدمـهـایـتـــ را تنـدتـر بـردار
دلـم را فـرستــاده امـ دنبـالـِـ نخــود سیـــاه . . . !
.
…
.
.
سراغت را از “قاصدک” که می گیرم تابی خورده و در دل ابرها گم می شود !
غصه ام می گیرد
می دانم ، شرم دارد از اینکه “خبر” دهد که رفتنت همیشگی بود …
.
.
.
پــــــــــــای رفــتــه را مــیـتــــوان بــرگــردانــد
امـــا
دل رفــتــه را هــرگــز !
رفتم رستوران یارو میگه غذا میل دارید قربان؟
پ نه پ اومدم ببینم اینجا حقوق خوبه؟
از کارت راضی هستی یا نه
.
.
.
همسایمون ساعت ۱ شب پیانو زدنش گرفته رفتم دم خونش
میگه صدای پیانو اذیتتون میکنه؟
میگم پ نه پ میخواستم آهنگ سلطان قلبها رو درخواست کنم برامون بزنی حالشو ببریم
.
.
.
شب خونه ی پسرخالم بودم داشتیم فیلم میدیدیم
خالم میاد تو اتاق منو میبینه
میگه : تویی؟
پ ن پ دزدم اومدم یه فیلم ببینم برم
.
.
.
تو مراسم خواستگاری بودم که دختر خانم با سینی چایی اومد داخل !
شروع کرد به چایی دادن رسید به من سینی رو گرفت جلوم و گفت بفرمایین
گفتم ممنون اهلش نیستم
گفت منظرتون چاییه؟
پ ن پ ازدواجو میگم