بیچاره عشق
که هر چه را ندانستیم چیست
عشقش دانستیم
وهر کسی را که خواستیم
معشوق نامیدیم
...... هر چه خواستیم را
به پایش نوشتیم
ودردهامان را
به گردنش انداختیم
زبان ندارد بگوید
کیست ...
چیست...
و چرا هست یا نیست
فقط می تواند بنگرد
چگونه ما اندک تمایلی را عشق می نامیم
و اندک علاقه ای را فوران عاشقی
میان وعده های دیدارهایمان را هجران
و آن که
هیچ نشانی از عشق
در او نیست را
تجلی بی بدیل معشوق
بیچاره عشق...